پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

پرهام ، نفس زندگی

دیگه خودم در تاریخ ۲ تیر ماه اومدم وبلاگ رو ادامه بدم

برای پسرم...

میدانی... بعضـی ها را هرچه قدر بـخوانی ... خسته نمیشوی ! بعضـی ها را هرچه قدر گوش دهی ... عادتــــ نمیشوند ! بعضـی ها هرچه تکرار شوند ... باز بکرند و دستــ نـخورده ! دیده ای ؟! ... ... شنیده ای ؟! بعضـــی ها بی نهایتـــ ــ ـند ! مـــــثل خودت ...
28 مهر 1393

مداد رنگي

  همه ي مداد رنگي ها مشغول بودند...به جز مداد سفيد...هيچ کسي به او کار نمي داد...همه مي گفتند: "تو به هيچ دردي نمي خوري"... يک شب که مداد رنگي ها...توي سياهي کاغذ گم شده بودند...مداد سفيد تا صبح کار کرد...ماه کشيد...مهتاب کشيد...و آنقدر ستاره کشيد که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توي جعبه ي مداد رنگي...جاي خالي او...با هيچ رنگي پر نشد .....   ((پرهامم ، این مطلبو در جواب سوال همیشگیت گذاشتم که میگی مامان مداد سفید کو؟؟یکی یه دونه م عاشقتم)) ...
28 مهر 1393

22 ماهگی مبارک

همه ی زندگیم، 5 روزی از 22 ماهگیت گذشته اما من الان اومدم بگم : قشنگترینو ناب ترین لحظات زندگیت مبارک.ایشالا که همیشه به یاری خدای مهربون تنت سالم و لبت خندون باشه .چند وقت پیشا توی وبلاگ  یکی از دوستان یه چیز جالب خوندم که خیلی به دلم چسبید.مامانش در مورد دوست داشتن و حد دوست داشتن نوشته بود که همه چیزای خوب یکی هستن .مثه خدا ، ماه ، خورشید ، زمین ، مامان ؛ بابا . و این چیزی بود که منم درگیرش بودم .واسه همینه که منم الان مدتیه که میگم پرهام میدونی چند تا دوست دارم؟وقتی نگام میکنی میگم فقط و فقط یکی مثه خودت که یه دونه یی واسه من مادر.   ...
28 مهر 1393

دندون 16

یادم رفته بود جوونه زدن دندون 16 رو در تاریخ  5مهرماه ثبت کنم چون نه حالی واسه خودت گذاشت و نه حالی بر ما یعنی بابایی و مامانی.خیلی خیلی سخت اومد بیرون.سختتر از اونی که فکرشو میکردیم.بایه تب و لرز وحشتناک .یعنی دندون نیش راست فک پایین. مونده 4 تا دندون تختی آخر که ایشالا بی درردسر دربیانو راحت شی عزیز مادر. ...
20 مهر 1393

روزت مبارک

پرهام عزیزم با چند روز تاخیر روزتو تبریک میگم.کلی شرمنده تم که دیر به دیر وبلاگتو به روز می کنم و از در فشانی هات کمتر می نویسم. اما الان دقیقا 4 روزی قبل از ماهگرد تولدت اومدم که بیشتر از این شرمنده نشم.کلی حرف واسه گفتن دارم.کلی دایره لغاتت گسترده تر شده و به جمله رسیدی.اینقد قشنگ جمله میگی که دلم میخاد بچلونمت. از دنیای با تو بودن هر چی بگم کمه واسه همین چند ماهیه که از عکس گرفتن غافل شدمو بیشتر فیلم میگیرم تا بعدها تغییرات ناب زندگیتو با چشای قشنگ خودت ببینی. و اما شکار لحظه ها: هیچی قشنگتر از این نیست که ببینی جیگر گوشه ت خیلی شیک خودشو مشغول کرده تا من مادر به کارای روز مره برسم ...
19 مهر 1393
1